۱۳۹۵ مرداد ۲۲, جمعه

حسین رفیعی، زندانی سیاسی در بیمارستان بستری شد

حسین مرادی
صبح امروز حسین رفیعی فعال سیاسی ملی-مذهبی زندانی در بند هشت زندان اوین درپی وخامت حالش به بیمارستان سینا تهران منتقل شد.
یک منبع نزدیک به این زندانی سیاسی با اعلام این خبر در گفتگو با گزارشگر هرانا گفت: بعد از انتقال آقای رفیعی به بیمارستان سینا تهران واقع در میدان حسن آباد او را در بخش ۲ عروق بستری کردند.
محمدحسین رفیعی، ۷۱ ساله، فعال ملی- مذهبی و استاد بازنشسته دانشگاه تهران در زندان اوین از بیماری‌های مختلف رنج می برد. چندی پیش مورخ ۱۲ مردادماه پزشکان متخصص بعد از معاینه وی درخواست بستری شدن او را داده بودند.
اسفندماه سال گذشته، سازمان عفو بین الملل در بیانیه ای در مورد وضعیت آقای حسین رفیعی، استاد دانشگاه بازنشسته، زندانی عقیدتی و ۷۱ ساله زندان اوین ابراز نگرانی کرد و خواستار اقدام فوری در این مورد شده بود.
هم‌چنین حسین رفیعی عضو شورای فعالان ملی مذهبی در نامه ای به دادستان کل کشور در خردادماه سال جاری ضمن اعتراض به وضعیت غیر قانونی حبس خود به موارد متعددی از تضییع حقوقش اشاره کرده بود.
محمدحسین رفیعی، ۷۱ ساله، فعال ملی، مذهبی و استاد بازنشسته دانشگاه تهران (رشته شیمی) در سال ۱۳۷۹ همراه با گروهی از فعالان ملی مذهبی بازداشت شد و به چهار سال حبس محکوم شد اما این حکم هیچگاه اجرا نشد. حکم آقای رفیعی و بقیه فعالان ملی مذهبی چند سال پس از بازداشت در سال ۱۳۸۲ اعلام شد.
او با سه اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه های مخالف نظام و صدور بیانیه های ضد امنیتی»، «فعالیت و عضویت در گروهک غیرقانونی و ضد امنیتی موسوم به شورای فعالان ملی مذهبی» و «استفاده از تجهیزات ماهواره» در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به شش سال حبس محکوم شد. این حکم در تاریخ چهارم خرداد ۱۳۹۴ به وکیل او ابلاغ شد.
پس از آن آقای رفیعی غروب ۲۶ خرداد ماه در خیابان بدون توضیح علت بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
وی درحال حاضر در بند هشت زندان اوین برخلاف اصل تفکیک جرائم نگهداری می شود.
hosein rafiei

اعدام ۲ متهم در زندان رجایی شهر کرج

حسین مرادی
این دو متهم چند سال پیش به اتهام فتل های جداگانه‌ای که انجام داده بودند، دستگیر و به زندان رجایی شهر کرج منتقل شدند.
دو زندانی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به قصاص محکوم شدند.با تائید احکام این دو نفر توسط قضات دیوان عالی کشور، پرونده‌هایشان به واحد اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران ارسال و شمارش معکوس برای اجرای حکم مرگ دو مرد اعدامی آغاز شد.با توجه به تلاش هیات صلح و سازش، این دو مرد اعدامی نتوانستند رضایت اولیای دم پرونده‌هایشان را جلب کنند.بنابراین آنها بامداد دیروز در زندان رجایی شهر کرج به دار مجازات آویخته شدند. یکی از متهمان در نزاع و دیگری به نام ایرج بر سر مسائل ناموسی مرتکب قتل شده بود.
edam rajayi shahr

اعدام در ملا عام در کازرون

حسین مرادی
به نقل از روابط عمومی دادگستری فارس، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان کازرون، عبدالحسین لطفی با بیان اینکه محکوم علیه به اتهام خرید و فروش ۱۰۰ گرم مواد مخدر از نوع هروئین، خرید و فروش ۳۹ گرم  شیشه و حمل و نگهداری ۴۰ گرم هروئین از سوی دادگاه انقلاب اسلامی کازرون به مجازات اعدام در ملاءعام محکوم شد که این حکم در شعبه۵۱ دیوان عالی کشور نیز تایید شد.
وی افزود: “پرونده این محکوم در خصوص قتل و مجروح کردن مأموران نیروی انتظامی در حال رسیدگی بود که پس از اجرای حکم اعدام وی این پرونده مطابق قانون اتخاذ تصمیم خواهد شد”.
edam dar malae am kazeron

۱۳۹۵ تیر ۲۱, دوشنبه

حبس کردن کارگران طلبکار در قفس سگها توسط کارفرما

حسین مرادی
اول فروردین امسال دو مرد جوان به اداره پلیس کرج رفتند و مدعی شدند که در دام گروگانگیران خشن گرفتار شده‌اند. یکی از آنها گفت: “از آبان‌ماه ۹۴در یک کارگاه مبل‌سازی‌ در ملارد کرج به‌عنوان رویه کوب مشغول به‌کار شدم. کارفرما اما هرماه از پرداخت حقوق سرباز می‌زد تا اینکه طلبم به ۸میلیون تومان رسید و تصمیم گرفتم شکایت کنم. اما دو روز مانده به پایان سال کارفرما با من تماس گرفت و خواست برای تسویه حساب به کارگاه بروم”.
۲۹اسفند بود که همراه همکار دیگرم که او هم مانند من از صاحب‌کارمان طلب داشت به کارگاه رفتیم. در آنجا کارفرما به جای پرداخت حقوقمان، هردوی ما را با چوب کتک زد و زخمی کرد. پس از آن با همدستانش ما را به سوله‌ای در حوالی جاجرود بردند. ۲۴ساعت در لانه سگ‌ها زندانی بودیم. وی ادامه داد: “روز بعدبه آنجا آمدند و ما را سوار ماشین خودم کردند از ساعت ۱۰صبح تا غروب در خیابان‌های تهران می‌چرخاندند تا اینکه غروب ما را در منطقه کهریزک رها کردند. همکارم هم ۳و نیم میلیون از کارفرما طلب داشت که هردو تصمیم به شکایت گرفتیم”.پس از این شکایت، مأموران پلیس آگاهی کرج راهی کارگاه موردنظر شدند اما آنجا در آخرین روز سال ۹۴تعطیل شده و کارکنان آن فراری شده بودند.تیمی از مأموران تحقیقات خود را برای دستگیری کارفرمای فراری و همدستانش آغاز کرده‌اند تا ابعاد پنهان پرونده آشکار شود.
kargaran

آخرین وضعیت احسان مازندرانی

حسین مرادی
ملیحه حسینی با اشاره به آخرین وضعیت احسان مازندرانی عنوان کرد: “به دلیل اینکه در بازداشت موقت طبق قانون امکان مرخصی وجود نداشت، در مورد پرونده خبرنگاران بازداشتی آقای جعفری‌دولت‌آبادی دادستان تهران شخصا پیگیر موضوع مرخصی‌ها بودند و با وساطت و مسئولیت خود علیرغم مخالفت‌های برخی نهاد‌ها، این مرخصی‌ها اعطا شد”.
وی ادامه داد: “قرار است در دادگاه تجدید‌نظر قاضی به صورت مستقل عمل کند؛ یعنی قرار است از ابتدا پرونده توسط قاضی دیگری در شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر مطالعه و بررسی شود ما هم خیلی به تصمیم‌های دادگاه تجدیدنظر و به ویژه شعبه ۳۶ امیدوار هستیم”.
همسر احسان مازندرانی به اشاره به وضعیت جسمانی همسرش یادآور شد: “احسان مازندرانی به دلیل شرایط نامناسب زندان از ناحیه ریه آسیب دیده و از قسمت قفسه سینه و پا دچار عارضه شده و دوبینی و لکنت زبان هم پیدا کرده است”.
حسینی افزود: “در همین راستا به دلیل اینکه چند روز مرخصی همسرم با تعطیلات عید فطر همزمان شد، روز شنبه وقت پزشک متخصص برای همسرم گرفته بودیم که چون روز شنبه مهلت مرخصی به پایان می‌رسید احسان مازندرانی برای قولی که به دادستان تهران داده بود، ساعت ۱۸ در زندان اوین حاضر شد”.
او افزود: “بر همین اساس با تشریح وضعیت احسان به مسئولان قضایی، قرار شد ما دوباره از پزشک مربوطه وقت بگیریم و احسان را برای معاینه از زندان نزد پزشک ببرند”.
حسینی تاکید کرد: “این پرونده مربوط به سال ۹۱ است و ما خواستار این هستیم که قاضی به کیفرخواست اولیه که بازپرس شعبه ۱۲ صادر کرده بود، توجه کند و اجازه نفوذ ضابط در این پرونده را ندهد”.
او با ابراز رضایت از برخورد افسر نگهبان زندان اوین با همسرش گفت: “برخورد افسر نگهبانی که دیروز در بازگشت به زندان احسان را تحویل گرفت، فوق‌العاده خوب و با احترام بود و از این بابت تشکر می‌کنم”.
ehsan mazandarani

۱۳۹۵ تیر ۱۷, پنجشنبه

عفو بین الملل خواستار اقدام فوری در مورد نرگس محمدی شد

حسین مرادی
 روز گذشته سازمان عفو بین‌الملل با انتشار بیانیه ای خواستار اقدام فوری و آزادی بی‌قید و شرط نرگس محمدی زندانی عقیدتی زندان اوین شد.
سازمان عفو بین‌الملل در این بیانیه نوشت: مدافع حقوق بشر زندانی نرگس محمدی، از ۲۷ ژوئن در اعتراض به عدم اجازه تماس تلفنی با فرزندانش در اعتصاب غذا به‌سر می‌برد. همین‌طور وی از چندین بیماری در رنج است و داروهای مختلفی مصرف می‌کند. اعتصاب غذا سلامت و جان او را به خطر می‌اندازد.
سازمان عفو بین‌الملل در ادامه با بیان بیماری‌ها و اشاره به دل‌نوشته خانم محمدی از مقامات ایران خواست او را فورا و بی‌قید و شرط آزاد کنند، چراکه وی زندانی عقیدتی بوده و تنها به دلیل فعالیت های مسالمت‌آمیز حقوق بشری در زندان است. این سازمان گفت بایستی به خانم محمدی اجازه ملاقات و تماس تلفنی با خانواده از جمله فرزندانش را بدهند. او باید وکیلی با انتخاب خودش داشته باشد و تا آزادی او اطمینان دهند از امکانات درمانی مناسب در خارج از زندان برخوردار خواهد بود.
نرگس محمدی، نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر و زندانی بیمار بند زنان اوین از روز هفتم تیر ماه ۱۳۹۵ اعلام اعتصاب غذا کرده است.
خانم محمدی در حالی به تداوم اعتصاب غذایش ادامه می دهد که برای کنترل بیماری‌هایش نیاز به مصرف دارو داشته و تاکنون دوبار دچار تشنج شده است.
خانم محمدی با نگارش دل‌نوشته‌ای از چرایی اتخاذ تصمیم به اعتصاب غذا با بیان اینکه «خواسته‌ای جز امکان تماس تلفنی با فرزندانش ندارد»، گفته است که علی‌رغم میل و توان جسمی‌اش، راهی برایش نمانده است جز اینکه فریاد «مادر بودن» و دلتنگ بودنش را با اعتصاب غذا اعلام کند.
هم‌چنین روز دهم تیرماه معاون دادستان تهران در دیدار با نرگس محمدی در زندان اوین به او گفته بود مخالفت با تماس تلفنی شما از سوی مقامات امنیتی است.
این فعال حقوق بشر که به تازگی از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز به عنوان “قهرمان آزادی اطلاع‌رسانی” مورد تقدیر قرار گرفته بود، در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی به ۱۶ سال زندان محکوم شد.
گفته می‌شود مشارکت در تاسیس کمپین لگام (کارزار لغو گام به گام اعدام) عمده‌ترین اتهام مورد استناد برای این حکم بوده است.
این فعال مدنی مبتلا به دو بیماری آمبولی ریه و فلج عضلانی است و به گفته پزشکان عوارض این دو بیماری در فضای زندان و محیط‌های تنش‌زا تشدید می‌شود.
او بارها در زندان دچار شوک عصبی شد و برای مدتی در حالی که با دستبند و پابند به تخت بسته شده بود در بیمارستان بستری شد.

۱۳۹۵ تیر ۸, سه‌شنبه

نرگس محمدی اعتصاب غذا کرد

حسین مرادی
نرگس محمدی، نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر که اینک در زندان به‌سر می‎برد، از امروز – هفتم تیر ماه ۱۳۹۵- که مصادف است با بیست و یکم ماه رمضان، اعتصاب غذا کرد.
خانم محمدی با نگارش دل‌نوشته‌ای از چرایی اتخاذ چنین تصمیمی سخن گفته است، او در این دل‌نوشته با بیان اینکه «خواسته‌ای جز امکان تماس تلفنی با فرزندانش ندارد»، گفته است که علی‌رغم میل و توان جسمی‌اش، راهی برایش نمانده است جز اینکه فریاد «مادر بودن» و دلتنگ بودنش را با اعتصاب غذا اعلام کند.
فرزندان خردسال نرگس محمدی پس از بازداشت این مدافع حقوق بشر از یک سال پیش به نزد پدرشان که به اجبار و بر اثر فشارهای مقام‌های امنیتی و قضایی به فرانسه مهاجرت کرده است، رفته‌اند.
خانم محمدی در طول یک سال گذشته، فقط یک‌بار توانسته است از طریق تلفن با فرزندان خردسالش صحبت کند. این تماس تلفنی در اواسط فروردین ماه ۱۳۹۵ برقرار شد.
نرگس محمدی بارها با انتشار نامه‌های سرگشاده خطاب به مقام‌های ارشد قضایی، نسبت به رفتار زندانبانان و مقام‌های امنیتی در زندان با خود، اعتراض کرده است.
متن دل‌نوشته نرگس محمدی که در هفتم تیر ماه ۱۳۹۵ نوشته شده، به شرح زیر است:
تیر ماه آمده است، ماهی که یک سال پیش در همین ماه گرم تابستان دو کودک خردسال هشت و نیم ساله‌ام، ایران را به مقصد فرانسه و زندگی در پیش پدرشان ترک کردند. چرا که زندگی بدون مادر و پدر غیر ممکن شده بود. آخرین ملاقاتم را صد بار مرور کردم. هر بار خانواده‌ام پشت در بزرگ اوین می‌ماندند و فقط کیانا جان و علی جانم داخل زندان می‌شدند. از دم در زندان تا محل ملاقاتمان در دفتر حفاظت، مسیر طولانی بود و بچه‌ها به همراه یک مأمور مسافت حیاط را دست در دست هم طی می‌کردند و در مسیر، زندانیان را با دست‌بند و پابند و لباس‌های آبی- سرمه‌ای راه راه می‌دیدند و از ترس می‌دویدند. وقتی به من می‌رسیدند، نفس نفس‌زنان و در حالی‌که هنوز دستانشان به‌هم گره خورده بود از آنچه دیده بودند می‌گفتند. یک‌بار علی جان به کیانا جان می‌گفت: «کیانا خوب شد فرار کردیم وگرنه دزدها ما را می‌گرفتند.»
من همیشه از آمدن و رفتنشان نگران بودم تا دیدار آخر فرا رسید. گفتند: «مامان نرگس ناراحت نباش، می‌رویم پیش بابا تقی و دوباره برمی‌گردیم.» از دم در حفاظت تا در وسط حیاط زندان چند بار برگشتند و من را نگاه کردند. دستانشان را به‌هم داده بودند. خداحافظی کردیم و در بسته شد و علی جان و کیانا جانم رفتند. رفتنشان را نه آن لحظه که با چشمانم بدرقه کردم و نه حتی الان که یک‌سال گذشته باور نمی‌کنم. ساعت یک و نیم بعد از ظهر بود. نمی‌دانم با چه حالی وارد بند شدم. مسیر راهرو را طی کردم و وارد حیاط شدم. روی آسفالت داغ برای نیایش ایستادم. می‌خواستم با خودش صحبت کنم. فقط با خود خودش. نمی‌دانم گه‌ها گفتم و چه‌ها شنیدم و چقدر گریه کردم. اصلاً نمی‌دانم نام آن حال و هوایم را چه به‌نامم: «نیایش، ناله یا جان دادن.» نمی‌دانم چقدر دست بر زانوان لرزانم خم شدم و سپس به قامت ستبر ایستادم. نمی‌دانم چند بار سر به خاک پاک زندان اوین گذاشتم و نه اشک دیدگانم بلکه خون دلم را نثار کردم و برخاستم. نمی دانم چند بار دست به‌سوی آسمان برداشتم و از او صبر و شکیبایی طلب کردم. ولی از شدت سوزش پاهایم مجبور به بازگشت به بند شدم. فکر می‌کردم عزیزانم سه ماه دیگر و برای بازگشایی مدارس می‌آیند، اما مهر ماه آمد و فرزندانم نیامدند. درخواست اجازه تماس تلفنی دادم تا حداقل صدایشان را بشنوم، اجازه ندادند. آذر ماه آمد. روز تولد بچه‌هایم شد، تقاضای تلفن کردم تا تولدشان را تبریک بگویم، اجازه ندادند. در بند زنان اوین، برخلاف تمام زندان‌های کشور، تلفنی برای تماس با خانواده‌ها وجود ندارد و غدغن است. هفته‌ای یک ملاقات داریم و از این هفته تا هفته بعد در بی‌خبری، به انتظار ملاقاتی دیگر می‌نشینیم. ملاقات مادران با فرزندانشان هم هفته‌ای یک‌بار به شکل حضوری است. روزهای چهارشنبه، مریم اکبری منفرد، صدیقه مرادی، زهرا زهتابچی، آزیتا رفیع‌زاده و فاطمه مثنی را برای ملاقات با فرزتدانشان صدا می‌کنند. من در گوشه تختم نشسته و از مادرها می‌خواهم روی ماه دختران و پسرانشان را ببوسند. مادرها به ملاقات می‌روند و من در خیال خود با کیانا جان و علی جانم دیدار می‌کنم دست‌های کوچکشان را می‌بویم و صورت چون گلشان را می‌بوسم.
یک‌سال است که ارتباط من با دو فرزند خردسالم در حد پرسیدن احوالشان از خواهر و برادرم است که هر بار جمله‌ای تکراری را تحویل می‌گیرم: «نگران نباش، حالشان خوب است.» صدایشان را فراموش کرده‌ام. مدت‌هاست عکس‌هایشان را از تختم جمع کرده و کنار گذاشته‌ام. نمی‌توانم به عکس‌هایشان نگاه کنم. خواهرم می‌گفت: «هر بار که می‌خواهم به ملاقاتت بیایم علی به من می‌گوید از مامان نرگس بپرس ببین من را در خواب می‌بیند؟» تنها راه ارتباط من با فرزندانم خواب‌هایمان است. چقدر برایم عجیب است که آنها هم مادرشان را در خواب‌های شیرین کودکانه‌شان می‌بینند و اینگونه ارتباط می‌گیرند.
یک‌سال از رفتن فرزندانم گذشته و علی‌رغم نامه‌نگاری‌های علنی و غیرعلنی من و خانواده‌ام با داشتن تماس تلفنی من و فرزندانم مخالفت شده است و فقط یک‌بار به‌مناسبت عید نوروز ۱۳۹۵ در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ به‌دستور کتبی مقام محترم دادستات تهران: «به مدت ده دقیقه و تحت شرایط امنیتی و فقط با فرزندان»، با کیانا جان و علی جانم صحبت کردم. آخرین جمله کودکانم این بود: «مامان نرگس امیدوارم دوباره اجازه بدهند به ما زنگ بزنی.»
سال ۹۱ زمانی‌که برای تحمل حبس شش ساله‌ام بازداشت شدم، بازجوی پرونده‌ام در سلول‌های ۲۰۹ گفت: «خوب می‌گفتی از حقوق بشر دفاع می‌کنی می‌فرستمت زندان عادی زنان تا بدانی بشر کیست.» اکنون نیز می‌دانم، چون بارها از من خواسته بودند تا فعالیت نکنم تا اجازه دهد کنار فرزندانم بمانم. می‌اندیشند با این فراق و دوری و قطع هرگونه تماس حتی به‌شکل تلفنی، مادر بودن را به من می‌فهمانند.
طی یک‌سال گذشته تجربه عجیبی در زندان داشتم. بودن در زندان و حتی حکم ۱۶ سال حبس در پرونده اخیرم، نه‌تنها پشیمانم نکرده بلکه اراده و باورم را برای دفاع از حقوق بشر بیش از پیش تقویت نموده، اما چیزی از رنج و درد حاصل از دوری از عزیزان و فرزندان دلبندم نکاسته است. اگر در این دوران لبخندی از رضایت از حداقل تلاش‌ها و فعالیت‌هایم بر لبانم نقش بسته، از تلخی حسرت دیدارشان آشوبی در دلم برپا بوده است. پاره‌ای از وجودم سرشار از رضایت و سرور و جدیت و تلاش و پاره‌ای دیگر مملو از درد و غم و هجران و حسرت بوده. گویی دل راه خود می‌رود و عقل پا به رکاب مرکب خود می‌تازد. باز با مادر موسی همراهم. مادر، وحی را دریافت کرد، فرزندش را در درون محفظه‌ای، روانه رود نیل کرد یعنی باور و توکل مادر کار خود را کرد. اما صبح روز بعد دل مادر از هجر کودک، تاب از کفش ربود، تا جایی که بیم آن می‌رفت که اسرار هویدا سازد، یعنی دل، نی ناله خود سرود و راه خود پیمود و خداوند دستی برآورد و …. در این سرزمین نیز در کشاکش قدرت ایمان و باور به آرمان‌ها از یک‌سو و تمایلات بشری و عشق و مهر از سوی دیگر، جان، دو پاره که سهل است صد پاره می‌گردد. امان از این درد چند پارگی. چه سخت است دل در گرو عشق عزیزان داشتن و پای در ره آرمان گذاشتن و سودای بشریت داشتن. همواره گفته‌ام در سرزمینی که زن بودن، مادر بودن و فعال حقوق بشر هر یک به‌تنهایی سخت است، بودن و داشتن هر سه با هم جرمی نابخشودنی و قامت‌شکن است. و اکنون «من» در سرزمین و وطنم، چنانچه در کیفرنامه‌ام آمده به جرم فعال حقوق بشر، فمینیست و مخالف اعدام بودن محکوم و در حبس هستم، و از نیک حادثه و دست پرمهر تقدیر هم «زن» و هم «مادرم».
مدافع حقوق بشر بودنم را جرم تلقی کردند اما تلخ‌تر آنکه زن بودن و مادر بودنم را انکار نمودند. تا آن زمان که بمیرم و خاموش شوم اعتراض و گلایه خواهم کرد و فراموش نخواهم نمود. کودکانم سه ساله بودند که نیمه شب به خانه‌ام هجوم آوردند و کیانای عزیزم را که عمل جراحی شده بود با ناله و گریه و تن تب‌دارش از آغوشم کشیدند و به سلول افکندند. عزیزانم پنج ساله بودند و پدرشان از ایران رفته بود که سراغم آمدند. بچه‌ها دامنم را رها نمی‌کردند که به دروغ به آنها قول دادند که شب برمی‌گردم پیششان و بردند و حبس‌ام کردند و ۱۵ اردیبهشت سال پیش که فرزندانم را که در مدرسه بودند و ظهر به امید گشوده شدن در توسط مادرشان به خانه بازمی‌گشتند ناگهان ناامید پشت در بسته گذاشتند تا چون پدرشان از این سرزمین رخت بسته و رفتند و من از این مردان حکومتمدار دیندار می‌پرسم آیا آنچه با من و فرزندانم رواداشته‌اند کم است که اکنون اینگونه فرزندان کوچک و معصوم من را آزار می‌دهند؟ روان گفتم به روانی اشک‌های روی گونه‌هایم. ساده نوشتم به سادگی مهر مادرانه‌ام. سوگند خوردم که «دلم برای فرزندانم تنگ و بی‌تاب است.» گفتم: «دل کوچک فرزندان در غربتم برای من تنگ است.» افسوس هیچ‌کس نشنید و وقعی ننهاد. یک‌سال صبوری کردم شاید وجدانی در این سرزمین خفته‌دلان به درد آید، حاصلی نداشت و باز مهر مادرانه‌ام را انکار کردند. علی‌رغم میل و توان جسمی‌ام، راهی برایم نماند جز اینکه فریاد «مادر بودن» و دلتنگ بودنم را با اعتصاب غذا اعلام نمایم. شاید دلی به رحم آید، شاید شرم و وجدانی وجود داشته باشد، شاید این کین‌کیشی و ستم را پایانی باشد. من خواسته‌ای جز امکان تماس تلفنی با فرزندانم ندارم. اگر خواسته بزرگ، نامعقول، غیراخلاقی، غیرقانونی و ضدامنیتی است بگویید و قانع‌ام کنید؟ اگر یک مادر که به‌زعم حکومتی مجرم شناخته شده، باید از شنیدن صدای کودکانش محروم شود، اعلام کنید، اگر نه به من مادر اجازه دهید تا صدای فرزندانم را بشنوم. مجازات ما زنان و مادران، حبس است نه محرومیت از شنیدن صدای عزیزانمان. انسان بودن ما را باور کنید.
نرگس محمدی
زندان اوین
هفتم تیر ماه ۱۳۹۵
narges mohammadi

۱۳۹۵ تیر ۳, پنجشنبه

مصرف غذای حرام از جمله اتهامات یک شهروند آبادانی

حسین مرادی
 علی که اقدام به پخش فیلم و عکس های مهمانی های خود در شبکه های اجتماعی می کرد توسط پلیس فتای آبادان دستگیر و روانه زندان شد.
سرهنگ سید محسن تقی زاده فرمانده پلیس آبادان گفت: “با گزارش هایی مبنی براینکه طی گزارش هایی از ستاد امربه معروف و نهی از منکر آبادان در خصوص اینکه مردی در ایستگاه ۹ کوی قدس آبادان درشبکه های اجتماعی وفضای مجازی اقدام به پخش فیلم ها وعکس های مبتذل می کند، متهم شناسایی شد که مشخص شد وی علی نام دارد و از طریق فضای مجازی باگرفتن فیلم ازمهمانی های مختلط شبانه خلوت با نامحرم استفاده ازمشروبات الکلی استقاده از غذاهای حرام را درشبکه های اجتماعی پخش کرده در همین راستا با شناسایی خانه متهم و مدارک لازم برای دستگیری وی ماموران باهماهنگی قضایی اکیپی ویژه با تجهیزاتی کافی به خانه متهم عزیمت کردند و زمانی که متهم درحال استراحت بوددستگیرشد و تجهزات الکترونیکی همچون دودستگاه لب تاپ دو دستگاه کیس کامپیوتر ونیز دو دستگاه گوشی تلفن همراه و ۱۲ شیشه مشروبات الکلی کشف شد”.
سرهنگ تقی زاده گفت: “علی به دلیل اشاعه فرهنگ فحشا، رقاصی با زنان درجشن های مختلط ومصرف مشروبات الکلی وموادغذای حرام به دستورقاضی پرونده باقراریک میلیاردریالی روانه زندان شد”.
shah abadan

انتقال دو زندانی به سلول انفرادی برای اجرای حکم اعدام در زندان سنندج

حسین مرادی
، امروز دوم تیر ماه دو زندانی با اتهامات مربوط به مواد مخدر که در زندان سنندج نگهداری می شوند برای اجرای حکم اعدام به سلول‌های انفرادی این زندان منتقل شده‌اند.هویت این زندانیان بدین شرح توسط هرانا احراز شده است:
۱- فرزاد بیژنی فرزند محمود اتهام نگهداری۷۰۰ گرم شیشه از سال ۸۹ در زندان به سر می برد
۲- فرهاد سوری اتهام مواد مخدر
گزارش می‌شود حکم اعدام این زندانیان تا صبح فردا اجرا خواهد شد.
این درحالی است که امروز بعدازظهر در این زندان مراسم گلریزان به مناسبت ماه رمضان برای آزادی زندانیان نیازمند مالی برگزار شده و دوساعت قبل از آن این زندانیان برای اجرای حکم اعدام منتقل شده اند.
edam 3

۱۳۹۵ تیر ۱, سه‌شنبه

کامران جعفری زندانی سیاسی زندان ارومیه توسط نهادهای امنیتی تحت فشار است

حسین مرادی
کامران جعفری شهروند اهل مهاباد و زندانی سیاسی زندان ارومیه با تطمیع و تهدید توسط نهادهای امنیتی تحت فشار است تا از طریق مصاحبه تلویزیونی اقدام به همکاری کند.
یک منبع نزدیک به این زندانی با اعلام این خبر گفت: “در تاریخ ۲۳ خرداد سال جاری ماموران امنیتی از بیرون از زندان مراجعه و این پیشنهادات از جمله آزادی را به وی داده و او را برای همکاری و مصاحبه تلویزیونی تحت فشار قرار داده‌اند. آقای جعفری درپی این فشارها تهدید کرده که در صورت ادامه آن و در اعتراض به این فشارها دست به اعتصاب غذا خواهد زد.”
کامران جعفری شهروند اهل مهاباد سال ۹۴ در شعبه دوم دادگاه انقلاب ارومیه با اتهام ارتباط با احزاب مخالف کُرد به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.حکم این زندانی سیاسی در دادگاه تجدید نظر به سه سال حبس تعزیری تقلیل پیدا کرد.
zendan urmie

اعزام اورژانسی یک زندانی محکوم به جاسوسی به بیمارستان، حدود دو ماه است که به انجام نمی‌رسد.

حسین مرادی
منابع خبری از زندان اوین خبر می‌دهند که برای انتقال این زندانی به بیمارستان که مدت‌هاست از بیماری رنج می‌برد، هیچ اقدامی انجام نشده و مسئولان زندان به دلایل مختلفی همچون ویزیت دوباره در بهداری، اعزام او را به تاخیر می‌اندازند.
امید شاهمرادی بارها به دلیل خونریزی و دردهای شدید گوارشی و بستری، به بهداری زندان اوین مراجعه کرده است. او با نظر پزشک داخلی زندان در بهمن ٩۴ برای ویزیت تکمیلی به دکتر جراح بهداری ارجاع داده شده بود.
عباس حاجیلو، دادیار ناظر بر زندانیان امنیتی هم در سال ٩۴ دستور معاینه امید شاهمرادی در پزشکی قانونی را صادر کرده است اما در این مورد هم اقدامی انجام نشده و  بر جلوگیری از اعزام و درمان این زندانی امنیتی پافشاری می شود.
امید شاهمرادی که در بند ١٢ زندان اوین به سر می‌برد، سایقه اعتصاب غذا به دلیل عدم رسیدگی به وضعیت سلامتش را نیز دارد. او آذر ماه سال گذشته به دلیل برخوردهای زننده کارکنان زندان با همسرش در جریان ملاقات هفتگی، در نامه‌ای به دادیار ناظر زندان از دو مامور شکایت کرد.
او در این نامه نوشت که ماموران به همسرش توهین و هتاکی کرده‌اند و با او برخورد فیزیکی داشته‌اند.
این زندانی متهم به “ارتباط با دول بیگانه” است و از خرداد ماه سال ۹۱ در زندان به سر می‌برد. او هفت ماه در انفرادی‌های بند ۲۴۰ زندانی بوده است.
evin-bb11

۱۳۹۵ خرداد ۲۷, پنجشنبه

بهنام موسیوند به بند ۸ زندان اوین منتقل شد

حسین مرادی
بهنام موسیوند، فعال مدنی که در پرونده ای همراه با آرش صادقی، گلرخ ایرائی و نوید کامران به تحمل یکسال حبس تعزیری محکوم شده بود با احتساب اجرایی شدن محکومیت دوسال حبس تعلیقی از بابت پرونده پیشین، برای تحمل سه سال حبس تعزیری روز دوشنبه ۲۴ خرداد خود را به زندان اوین معرفی کرد. وی روز جاری از قرنطینه بند ۴ زندان اوین به سالن ۱۰ بند ۸ این زندان منتقل شد.
آرش صادقى، گلرخ ابراهیمی، نوید کامران و بهنام موسیوند آخرین بار پانزدهم شهریورماه سال ۱۳۹۳ در محل کار بازداشت شدند.
به گفته منابع مطلع، بازداشت آنان با اعمال خشونت زیادی همراه بود.
نوید کامران و بهنام موسیوند چند روز بعد به قید وثیقه آزاد شدند. گلرخ ایرایی اوایل مهرماه همان سال و آرش صادقی پس از بیش از شش ماه، اواخر اسفند به قید وثیقه آزاد شد.
دادگاه این فعالین سی ام تیرماه ۱۳۹۴ در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر در حالی برگزار شد که گلرخ ایرایی به دلیل بیماری حضور نداشت و مطابق مدارک پزشکی ارائه شده، جلسه رسیدگی به اتهامات گلرخ ابراهیمی باید تجدید می شد، ولی با مخالفت قاضی صلواتی و نماینده دادستان، بدون حضور وی کیفرخواست قرائت و محاکمه او به صورت غیابی انجام شد.
حکم دادگاه ۳۱ مردادماه سال گذشته با حضور آنان در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران ابلاغ شد، طی این حکم آرش صادقی به پانزده سال، گلرخ ابراهیمی به شش سال و نوید کامران و بهنام موسیوند نیز هر کدام به ۱۸ ماه حبس تعزیری محکوم شد. که حکم صادره برای آقای کامران و موسیوند در دادگاه تجدید نظر به ۱۲ ماه کاهش یافت.
اگرچه قانونا باید این اتهامات با اعمال ماده ۱۳۴ و تجمیع جرائم کاهش می یافت ولی در دادنامه بدوی و همچنین تجدیدنظر به این مسئله اشاره ای نشد و صرفا بخش تشدید مجازات (یک و نیم برابر کردن مجازات هر اتهام) درباره آرش صادقی و گلرخ ابراهیمی انجام شد.
آرش صادقی، بهنام موسیوند و نوید کامران پیش از این پرونده نیز سابقه بازداشت و زندانی شدن داشته اند.
بهنام موسیوند نیز پیش از این به دو سال حبس تعلیقی و آرش صادقی به چهار سال حبس تعلیقی محکوم شده بودند که این احکام با قطعی شدن حکم جدید لازم الاجرا خواهد بود.
از متهمان این پرونده آرش صادقی در ۱۸ خردادماه جهت تحمل ۱۹ سال حبس تعزیری بازداشت شد و نوید کامران نیز احضاریه ای دریافت کرده است که باید خود را جهت تحمل کیفر به زودی به زندان معرفی کند.
behnam mousivand

۱۳۹۵ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

بهنام موسیوند برای تحمل ۳ سال حبس به زندان رفت

حسین مرادی
بهنام موسیوند، فعال مدنی که در پرونده ای همراه با آرش صادقی، گلرخ ایرائی و نوید کامرانی به تحمل یکسال حبس تعزیری محکوم شده بود با احنساب اجرایی شدن محکومیت دوسال حبس تعلیقی از بابت پرونده پیشین، برای تحمل سه سال حبس تعزیری امروز خود را به زندان اوین معرفی کرد.آرش صادقى، گلرخ ابراهیمی، نوید کامران و بهنام موسیوند آخرین بار پانزدهم شهریورماه سال ۱۳۹۳ در محل کار بازداشت شدند.به گفته منابع مطلع، بازداشت آنان با اعمال خشونت زیادی همراه بود.
نوید کامران و بهنام موسیوند چند روز بعد به قید وثیقه آزاد شدند. گلرخ ایرایی اوایل مهرماه همان سال و آرش صادقی پس از بیش از شش ماه، اواخر اسفند به قید وثیقه آزاد شد.
دادگاه این فعالین سی ام تیرماه ۱۳۹۴ در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر در حالی برگزار شد که گلرخ ایرایی به دلیل بیماری حضور نداشت و مطابق مدارک پزشکی ارائه شده (در تصاویر)، جلسه رسیدگی به اتهامات گلرخ ابراهیمی باید تجدید می شد، ولی با مخالفت قاضی صلواتی و نماینده دادستان، بدون حضور وی کیفرخواست قرائت و محاکمه او به صورت غیابی انجام شد.
حکم دادگاه ۳۱ مردادماه سال گذشته با حضور آنان در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران ابلاغ شد، طی این حکم آرش صادقی به پانزده سال، گلرخ ابراهیمی به شش سال و نوید کامران و بهنام موسیوند نیز هر کدام به ۱۸ ماه حبس تعزیری محکوم شد. که حکم صادره برای آقای کامران و موسیوند در دادگاه تجدید نظر به ۱۲ ماه کاهش یافت.
اگرچه قانونا باید این اتهامات با اعمال ماده ۱۳۴ و تجمیع جرائم کاهش می یافت ولی در دادنامه بدوی و همچنین تجدیدنظر به این مسئله اشاره ای نشد و صرفا بخش تشدید مجازات (یک و نیم برابر کردن مجازات هر اتهام) درباره آرش صادقی و گلرخ ابراهیمی انجام شد.
آرش صادقی، بهنام موسیوند و نوید کامران پیش از این پرونده نیز سابقه بازداشت و زندانی شدن داشته اند.
بهنام موسیوند نیز پیش از این به دو سال حبس تعلیقی محکوم شده بود که با قطعی شدن حکم جدید لازم الاجرا خواهد بود.
از متهمان این پرونده آرش صادقی در ۱۸ خردادماه جهت تحمل ۱۹ سال حبس تعزیری بازداشت شد و نوید کامرانی نیز احضاریه ای دریافت کرده است که باید خود را حهت تحمل کیفر به زودی به زندان معرفی کند.
photo_2016-06-13_10-40-20

۱۳۹۵ خرداد ۲۲, شنبه

رنج بی پایان زندانی سیاسی که از درمان محروم ماند

حسین مرادی
 محمد حسن یوسف پورسیفی گوینده و تهیه کننده اسبق رادیو ایران در سال ۱۳۹۰ توسط نهاد امنیتی اطلاعات سپاه بازداشت و در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به ۶۶ ماه حبس تعزیری به اتهام اجتماع و تبانی از طریق بعهده گیری مسئولیت واحد جذب و معرفی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام محکوم شد.
وی ۳ سال از دوران محکومیتش را در بند ۳۵۰ زندان اوین گذراند. او در طول مدت محکومیت به بیماری های آریتمی و فشار خون بالا. اختلال شبکیه هر دو چشم و مشکل دیسک کمر مبتلا شد.
وی که پس از اعطای عفو به تعداد زیادی از زندانیان عقیدتی، تیرماه ۱۳۹۴ آزاد شد پس از پیگیری درمان محرز شد دچار اختلال دید چشم چپ شده و نیز به بیماری سل پیشرفته مبتلا شده است که به همین منظور یک سال باید در ییمارستان مسیح دانشوری تحت درمان قرار گیرد.
این زندانی عقیدتی سابق، عدم رسیدگی مسئولان را علت عارضه ها و بیماریهای بعد از زندان زندانیانی دانست که بالطبع هزینه های جانی و مالی نیز برای آنها در بر دارد.
yousef-por-seyfi

۱۳۹۵ خرداد ۱۷, دوشنبه

وخامت حال رسول رضوی در هجدهمین روز اعتصاب غذا

حسین مرادی
رسول رضوی فعال ترک (آذری) زندانی در زندان مرکزی تبریز از سی‌ام اردیبهشت‌ماه به همراه چند زندانی دیگر در حمایت از یک فعال آذربایجانی دیگر به نام عباس لسانی، اعتصاب غذای خود را آغاز کرد، اما پس از آزادی آقای لسانی همچنان به اعتصاب غذایش ادامه داد.
اعتراض آقای رضوی به این است که یک حکم شش ماه حبس او را که قبلا با عفو مشروط بخشیده شده بود دوباره در موردش به اجرا گذاشته‌اند. او همچنین به بلاتکلیفی درباره پرونده دیگری که برای بازداشت سال گذشته‌اش باز شده معترض است.
یک منبع نزدیک به خانواده رضوی در مورد حال عمومی عمومی این زندانی به گزارشگر هرانا گفت: “وضعیت جسمانی آقای رضوی در هجدهمین روز اعتصاب غذا آنقدر وخیم است که توانایی راه رفتن را از دست داده و هنگام صحبت تلفنی با خانواده کلمات را بریده بریده می گوید و حتی گاهی قدرت جمله بندی و ترکیب کلمات را نیز از دست می‌دهد.”
این منبع در ادامه تاکید کرد: “تاکنون هیچ‌یک از مسئولین به خواسته های او توجهی نکرده‌اند و پیگیری‌های خانواده و دوستانش نیز راه به جایی نبرده است.”
منبع مطلع از وضعیت آقای رضوی در پایان تصریح کرد: “بهداری زندان مرکزی تبریز از امکانات کمی برخوردار است و علی‌رغم وخامت حال آقای رضوی تاکنون وی را به بیمارستانی خارج از زندان منتقل نکرده اند.”
شایان ذکر است، این زندانی اتمام اعتصاب غذای خود را منوط به لغو احکام صادره از طرف شعبات ۲ و ۳ دادگاه انقلاب شهر تبریز و برگزاری مجدد دادگاهی کاملا علنی و عادلانه اعلام کرده است.
تیر ماه سال گذشته قاضی باقرپور رئیس شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز رسول رضوی را به اتهام تبلیغ علیه نظام به ۱ سال حبس تعزیری محکوم نمود. همچنین ۶ ماه حبس تعلیق شده وی نیز به اجرا گذاشته شد.
rasoul-razavi

وبلاگ‌نویس بلوچ در آستانه هشتمین سال حبس در تبعید

حسین مرادی
سخی ریگی در تاریخ ٢٨ خرداد ١٣٨٨ در زاهدان در ۳۱ سالگی بازداشت و با اتهاماتی چون نشر اکاذیب و اقدام علیه امنیت ملی در دادگاهی که جزئیات آن هیچ‌گاه رسانه‌ای نشد، به ۲۰ سال زندان بعنوان یکی از سنگین‌ترین احکام صادر شده علیه یک وبلاگ‌نویس در ایران، محکوم شد.
از فعالیت‌های سیاسی این شهروند بلوچ می‌توان به عضویت در کمیسیون اطلاع رسانی انجمن صدای عدالت و همچنین عضویت در ستاد میرحسین موسوی یکی از کاندیداهای انتخابات چالش‌برانگیز ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ اشاره کرد.
سخی ریگی همچنین در وبلاگی در قالب نوشتن اخبار و مقاله پیگیر مسائل بلوچستان و اطلاع رسانی در خصوص زندانیان بلوچ فعالیت می‌کرد.
وی بعد از دستگیری و صدور حکم به زندان کارون اهواز تبعید و در شرایطی نامناسب نگهداری می‌شد.
این فعال مدنی پس از تعطیلی زندان کارون همراه با دیگر زندانیان به یکی از زندان‌های بیرون از شهر اهواز فرستاده شده است و از وضعیت وی درحال حاضر اطلاع دقیقی در دست نیست.
فعالان مدنی و حقوق بشری در زمان بازداشت سخی ریگی اعلام کردند این بازداشت و حکم سنگین به دلیل تشابه نام خانوادگی با عبدالمالک ریگی رهبر اعدام شده گروه جندالله بوده و اتهامات مطرح شده به هیچ‌وجه قابل ارتباط به فعالیت های این وبلاگ‌نویس نبوده است.
محمد مرزیه، دادستان عمومی و انقلاب زاهدان در مورد سخی ریگی در گفت‌وگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) گفته بود: “سخی ریگی معروف به سعید بلوچ به جرم فعالیت‌های رایانه‌ای و نرم برای پیشبرد اهداف گروهک تروریستی عبدالمالک و تشویش اذهان عمومی به تبعید و حبس محکوم شد.”
دادستان عمومی و انقلاب زاهدان افزوده بود: «این فرد پیش از اعدام ابراهیم مهرنهاد، معروف به یعقوب مهرنهاد، در جهت تشویش اذهان عمومی نسبت به اعدام این متهم مطالب گسترده‌ای در وبلاگ خود منتشر کرد.»
شایان ذکر است، یعقوب مهرنهاد، روزنامه‌نگار و فعال مدنی در استان سیستان و بلوچستان مردادماه سال ۱۳۸۷ با اتهام «همکاری با گروه جند الله از طریق نوشتن» اعدام شد.
sakhi-rigi

۱۳۹۵ خرداد ۱۴, جمعه

دو زندانی در قزوین اعدام شدند

حسین مرادی
به نقل از روابط عمومی دادگستری کل استان قزوین، در پرونده اول، مأموران انتظامی در روزهای پایانی سال ۹۲ از حمل موادمخدر توسط خانمی مطلع شدند که با انجام تحقیقات و پس از هماهنگی‌های قضایی، متهمِ در یک خودرو تاکسی دستگیر شد.
مأموران در بازرسی از این خودرو ۴ کیلو و ۵۰ گرم مواد روان‌گردان شیشه (متامفتامین) را کشف و پس از تکمیل پرونده را به دادگاه انقلاب استان قزوین ارسال کردند.
پرونده متهمِ پس از تکمیل تحقیقات و رسیدگی‌های قضایی و با توجه به اقرار متهمِ و انجام آزمایش‌ها مواد، بزه انتسابی به متهمِ مورد اثبات قرار گرفت و درنتیجه دادگاه به استناد بند ۶ ماده ۸ از قانون اصلاح مبارزه با موادمخدر، متهمِ را به اعدام محکوم و در اجرای ماده ۲۱۵ قانون مجازات اسلامی اموال مکشوفه به نفع دولت ضبط شد.
رأی صادره پس از تائید در دادستانی کل کشور، سحرگاه روز چهارشنبه ۱۲ خرداد ماه، با حضور معاون دادستان، دادیار اجرای احکام و سایر عوامل اجرای حکم در محوطه ندامتگاه مرکزی قزوین به مرحله اجرا درآمد.
در پرونده دیگری، فردی که برای خرید موادمخدر با فروشنده به دلیل اختلاف، وی را به قتل رسانده بود، صبح امروز در این زندان اعدام شد.
صدای بسته شدن درب خروجی و صدای کمک خواستن و تقاضا برای تماس با پلیس در ۱۶ مرداد ۱۳۸۹ موجب جلب‌توجه یکی از اهالی محل شد که فردی را در حال فرار با یک دستگاه خودرو دیدند و مأموران پلیس در پی تماس مردمی در محل حاضرشده و با پیکر بی‌جان فردی مواجه شدند.
در بررسی‌های مأموران مشخص شد مقتول روح‌الله. ج بوده و خودرو فراری نیز که در سطح شهر کشف شد متعلق به فردی به نام امیر. ق است.
متهم فراری پس از پیگیری‌های پلیس سرانجام در نهم خردادماه ۱۳۹۰ در کرج شناسایی و دستگیر شد و در بازجویی اعتراف کرد که در روز وقوع قتل برای خرید موادمخدر به منزل مقتول می‌رود ولی به‌واسطه کم بودن حجم مواد دچار اختلاف می‌شوند و ناگاه با چاقو به سینه مقتول می‌زند.
با انجام آزمایش‌های مربوطه، بازسازی صحنه جرم و احراز سلامت جسمی و روحی متهم، پرونده تکمیل و به شعبه دوم دادگاه کیفری استان قزوین سپرده شد.
دادگاه مذکور با بررسی ابعاد مختلف پرونده، پس از اعتراف متهم و براساس سایر ادله و شواهد، متهم را به استناد مواد ۱۷۲، ۱۷۳، ۳۵۰، ۳۵۱، ۳۸۱، ۴۱۷،۴۱۸ و بند الف ماده ۲۹۰ قانون مجازات اسلامی به قصاص محکوم کرد.
هر دو رأی صادره پس از طی مراحل قانونی در محوطه زندان مرکزی قزوین به اجرا درآمد.
edam

فوت یک زندانی در زندان رجایی شهر درپی عدم رسیدگی پزشکی

حسین مرادی
مجتبی بیگدلی زندانی با ناراحتی قلبی در زندان رجایی‌شهر کرج در اندرزگاه یک این زندان درپی عدم رسیدگی پزشکی و اعزام به بیمارستان فوت کرد.نام رئیس این اندرزگاه  «آقای اخلاقی» ذکر شده است.
zendan-rajaishahr-fot

۱۳۹۵ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

حکم اعدام محمدرضا حدادی به اجرای احکام رفته است

حسین مرادی
محمدرضا حدادی متولد ۱۳۶۶ که از سال ۱۳۸۱ در زندان است و به اتهام قتلی که در ۱۵ سالگی مرتکب شده، به گفته پدرش احتمالا روزسه‌شنبه ۱۱ خرداد اعدام خواهد شد. از طرف دایره اجرای احکام به خانواده حدادی این خبر را اطلاع داده‌اند.به نقل از دویچه وله، متهمی که زمان ارتکاب قتل تنها ۱۵ سال داشته است، احتمالا فردا صبح سه‌شنبه ۱۱ خرداد (۳۱ مه) در زندان شیراز به دار آویخته می‌شود.پدر محمدرضا حدادی به دویچه‌وله گفت که از طرف دایره اجرای احکام با او تماس گرفته و این خبر را داده‌اند. خود محمدرضا نیز تلفنی به خانواده‌اش گفته که امشب قرار است او را به بخش اجرای احکام منتقل کنند.حکم اعدام محمدرضا حدادی تا کنون دو بار تا مرحله اجرا رفته اما متوقف شده است. به گفته پدرش خانواده مقتول تقاضای اجرای حکم را کرده‌اند و به همین دلیل حکم به اجرای احکام رفته است.محمدرضا حدادی متولد ۲۷ اسفند ۱۳۶۶ در زمان دستگیری ۱۵ سال داشته و متهم به سرقت منجر به قتل است.او در تحقیقات اولیه و در دادگاهی که در ۸ آبان ۱۳۸۲ برگزار شد اعتراف به سرقت و قتل کرده بود، اما سپس در ۱۶ آبان همان سال طی نامه‌ای به دادگاه نوشت که یکی از متهمین با وعده پرداخت پول از وی خواسته با توجه به صغر سن ارتکاب قتل را به عهده بگیرد. او همچنین نوشت که فریب متهم دیگر را خورده و در ارتکاب جرم نقشی نداشته است.
edam

۱۳۹۵ خرداد ۱۰, دوشنبه

تخریب وسایل زندانیان اندرزگاه ده زندان رجایی‌شهر کرج

حسین مرادی
در بازرسی امروز اندرزگاه چهار کلیه وسایل زندانیان عادی یکی از سالن ها به طور جدی صدمه دیده و تخریب شده است. “ماموران گارد زندان رجایی‌شهر به بهانه بازرسی اقدام به تخریب کلیه وسایل زندانیان کردند.”این منبع با تاکید بر این‌که هیچ چیز غیر عادی دراین بازرسی کشف نشد در ادامه خاطرنشان کرد: “در این بازرسی کلیه یخچال‌های زندانیان به طور جدی صدمه دیده و لایه‌های آن باز شده و دیگر قابل استفاده نیست. تمامی وسایل زندانیان با ضربات مشخص صدمه دیده است.”لازم به ذکر است که همواره در زندان های ایران، بازرسی یکی از بهانه‌های مسئولین زندان در آزار و اذیت، ارعاب و ضرب‌ و شتم زندانیان اعم از سیاسی و عادی است.
guard rajayi

انتقال اورژانسی مریم نقاش زرگران به بیمارستان و بازگشت به زندان در حال بیهوشی

حسین مرادی
مریم (نسیم) نقاش زرگران زندانی عقیدتی و بیمار در بند زنان زندان اوین که از چهار روز پیش در اعتراض به عدم رسیدگی به بیماری‌ها، وضعیت پرونده، عدم آزادی مشروط و مخالفت با اعطای مرخصی در اعتصاب غذا به سر می‌برد، امشب به‌طور اورژانسی به بیمارستان شهدا منتقل شد با اینحال بدون درمان و درحالت بیهوشی به زندان بازگردانده شد.لازم به ذکر است این نوکیش مسیحی روز جاری در ادامه اعتراضات خود از رفتن به ملاقات خودداری کرد، در پی این اقدام اکثر هم‌بندیان او نیز در حمایت از اعتراض وی از رفتن به ملاقات خودداری کردند. گفته می‌شود این اعتراضات باعث انتقال وی به بیمارستان بوده است.“وضعیت جسمی مریم بسیار وخیم است. قبل از شروع اعتصاب ۲۵ کیلو کاهش وزن داشته، بیماری هایش از جمله یک بیماری جدید که باعث سرگیجه های شدید و سردردش می شود، بسیار شدید شده و اصلا رسیدگی نمی‌شود. از وضعیت روحی خوبی برخوردار نیست. در زندان دچار افسردگی شده و داروهای ضد افسردگی مصرف می کند. مدت‌ها پیش درخواست اعاده دادرسی داده بود اما به تازگی خانواده‌اش مطلع شدند چنین درخواستی در پرونده‌اش نیست و بایستی دوباره درخواست دهد.”
پیش‌تر هرانا گزارش کرده بود، مریم (نسیم) نقاش زرگران زندانی عقیدتی بند زنان زندان اوین دچار درد شدید در ناحیه گوش و سرگیجه مستمر شده‌ است. پزشکان بهداری زندان پس از رسیدگی اولیه به وی گفته‌اند تا دو هفته آینده نباید سرش را تکان دهد، در صورت عدم بهبود لازم است تحت عمل جراحی قرار گیرد. با این حال همچنان دادستانی با مرخصی استعلاجی یا اعزام وی به بیمارستان مخالفت می کند.
نسیم زرگران به دلیل ابتلا به بیماری ASD حدودا ٩ سال قبل تحت جراحی قلب قرار گرفت و نیاز مبرم به مراقبت های ویژه و مستمر پزشکی دارد. علاوه بر این او در یک سال اخیر با بی حسی دست و پا و درد مزمن در مفاصل و ستون فقرات مواجه شده است که پس از ماهها در مراجعه اولیه به پزشک متخصص تشخیص اولیه بیماری های دیسک کمر، آرتروز و پوکی استخوان بوده است و پزشک معتمد زندان دستور بستری ۵ روزه و نیاز فوری به انجام فیزیوتراپی را صادر کرده که با عدم مجوز دادستانی وی همچنان از درد بسیار رنج می برد. زرگران همچنین در ماه‌های زندان به کم خونی شدید، بیماری قند و چربی خون مبتلاست که به دلیل عدم صدور مجوز از سوی نهادهای قضائی مربوطه پروسه درمانی وی مغفول مانده است.
مریم (نسیم) نقاش رزگران نوکیش مسیحی اولین بار در اسفندماه ١٣٨٩ به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. این بازجویی ها که با تهدید و مزاحمت برای اعضای خانواده وی همراه بود، اغلب در مکان های غیر رسمی و حول پرسش از کلیسای خانگی و جامع ادامه یافت.
وی نهایتا چند روز پس از بازداشت سعید عابدینی، شهروند ایرانی-آمریکایی که برای تاسیس پرورشگاه در شمال ایران به کشور بازگشته بود، از سوی پلیس امنیت به صورت تلفنی احضار و بازداشت شد و در همین روز منزل پدری وی مورد تفتیش و کتاب ها و جزوات دینی و لوازم شخصی وی توقیف شد.
این نوکیش مسیحی پس از بازداشت جهت انگشت نگاری به زندان اوین منتقل و بدون هیچ گونه تفهیم اتهام به ساختمان وزرا تحویل شد. وی به مدت ۵ شبانه روز بدون بدوی ترین امکانات بهداشتی در این مکان بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت و اغلب موضوع سئوالات در مورد علت افزایش اعضای کلیسای خانگی و افراد حاضر و کیفیت برگزاری مراسم در این کلیساها بود.
خانم زرگران نهایتا به زندان اوین منتقل و از سوی شعبه ٢ دادسرای شهید مقدس تفهیم اتهام شد. تنها اتهام وارده به وی تبلیغ علیه نظام بود.
مریم نقاش پس از ١٩ روز بازداشت موقت در بند نسوان اوین با قید وثیقه ٧٠ میلیونی آزاد شد. وی توسط قاضی مقیسه، ریاست شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد. این در حالی‌است که چنین اتهامی هرگز به وی تفهیم نشده بود.
وی هم‌اکنون در بند زنان زندان اوین درحال گذراندن محکومیت چهارسال حبس خود است.
مریم نقاش زرگران ساعاتی پیش در بیمارستان

۱۳۹۵ خرداد ۸, شنبه

همسر جعفر عظیم زاده: بازبینی دوباره پرونده خواسته همسرم است

حسین مرادی
 اکرم رحیمی دانالویی با اعلام این خبر، گفت: “جعفر عظیم زاده از ۱۷ آبان سال ۹۴ تاکنون دوران حبس ۶ ساله خود را سپری می‌کند، در گذشته از طریق شرکت پیمانکاری گیلان سیال به عنوان کارگر در پروژه‌های گازکشی کارخانه‌های مختلفی همچون فیلتر صافی، ایرانخودرو، سیمان آبیک، رب اتکا، موج پلاستیک، روغن کشی ورامین و تهران پلاستیک مشغول به کار بود و در نهایت در همین حرفه بصورت مستقل و به سفارش مشتریان خرد به فعالیت خود ادامه می‌داد”.
وی یادآور شد: “در پرونده‌‌ای که هم اکنون مبنای محکومیت همسرم شده است، او به ارتکاب عناوین مجرمانه‌ای همچون «اقدام علیه امنیت ملی» و «تشویش اذهان عمومی» متهم شده است”.
رحیمی افزود: “از آنجا که تمامی فعالیت‌های صنفی جعفر عظیم زاده از همان ابتدا تنها در جهت پیگیری مطالبات قانونی خود و سایر همکارانش خلاصه شده است، خواسته اصلی وی رفع چنین اتهاماتی از پرونده فعالان صنفی است”.
رحیمی همچنین با اشاره به مشکلات جسمی همسرش ادامه داد: “در روزهای گذشته شرایط جسمی جعفر عظیم زاده تحت تاثیر عوارض ناشی از اعتصاب غذا بدتر شده است به طوری که وی در روز اول خردادماه برای مدتی کوتاه به بیمارستانی در بیرون زندان اعزام شده بود”.
jafar azimzadeh

۱۳۹۵ خرداد ۵, چهارشنبه

علیرضا گلیپور، محکوم به ۳۹ سال و ۹ ماه حبس

حسین مرادی
 آزیتا قره بیگلو، وکیل علیرضا گلیپور درباره این حکم سنگین گفت موکلش به اتهام‌های جاسوسی به نفع اجانب، هواداری از سازمان مجاهدین،  توهین به رهبری، تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه امنیت ملی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به ۳۹ سال و ۹ ماه حبس و ۱۷۳ ضربه شلاق محکوم شده است.
خانم قره بیگلو گفت: «قاضی اشاره کرد که پس از اعمال ماده ۱۳۴ قانون اساسی حکم او ۱۵ سال به اتهام جاسوسی به نفع اجانب خواهد بود اما این حکم فعلا قطعی نیست و همه چیز به نظر دادگاه تجدید نظر برمی‌گردد. من لایحه تجدید نظرخواهی را نوشته‌ام و امیدوار به شکستن حکم هستم. در دادگاه بدوی قاضی، اشد مجازات را برای اتهام جاسوسی داد. حکم اتهام جاسوسی ۱۰ سال حبس است که قاضی یک دوم این حکم را هم اضافه کرد و  او را به ۱۵ سال حبس برای این اتهام محکوم کرد.»
خانم قره بیگلو در توضیح مصادیق اتهامات این زندانی گفت: «توضیح زیادی نمی‌توانم بدهم. موکلم خودش اقرار صریح به اتهاماتش در دادگاه کرده است. او با سفارت آمریکا در کشور امارات در ارتباط بوده و اطلاعاتی را از نطنز هسته ای منتقل کرده و یک سری اطلاعات در مورد مسوولان دولت احمدی نژاد نیز منتقل کرده است. اتهام توهین به رهبری نیز به دلیل شعارهای است که او در طول این چند سال در محوطه زندان داده که بابت آن به ۱۷۳ ضربه شلاق محکوم شده است.»
علیرضا گلیپور، متولد۱۳۶۵، ساکن تهران و دانشجوی مخابرات و کارمند وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در مهرماه ۱۳۹۱ از سوی ماموران وزارت اطلاعات دستگیر شد. او از زمان بازداشت تا اردبیهشت ماه ۱۳۹۴ از حق داشتن وکیل محروم بوده است. اولین جلسه دادگاه او در روز ۲۱ تیرماه ۱۳۹۴ تشکیل شد، جلسه بعدی که قرار بود در تاریخ ۲۵ آبان ماه امسال برگزار شود به زمان دیگری موکول شد. این جلسه نهایتا در تاریخ ۱۵ فروردین ماه ۱۳۹۵ برگزار شد.
وکیل این زندانی با اشاره به بیماری سرطان او و نیاز مبرم به درمان در خارج از زندان گفت: «در حال حاضر در زندان دارو مصرف می کند اما احتیاج به بستری شدن در بیمارستان را دارد که هنوز با این درخواست متاسفانه موافقت نشده است.»
خانم قره بیگلو همچنین گفت این زندانی برای مدتی قبل از شروع جلسه دادگاه تا زمان اعلام رای از ملاقات با خانواده و وکیلش به دلیل نامشخصی محروم بوده است. «من چندین بار درخواست ملاقات با او را پیش از جلسه دادگاه دادم که موافقت نشد. باید او را پیش از شروع جلسه دادگاه می دیدم و صحبت می کردم اما بهرحال بعد از صدور رای دوباره ملاقات ها به روال عادیش بازگشته است.»
خانم قره بیگلو در گفتگویی در آذر ماه ۱۳۹۴ با اشاره به بیماری سرطان موکلش گفته بود «او مشکوک به بیماری سرطان است و نیاز به درمان دارد اما موافقت با بستری شدن او در بیمارستان و رسیدگی های پزشکی به بعد از جلسه دوم دادگاه موکل شده است.» اما درمان او حتی پس از صدور رای نیز تاکنون محقق نشده است.
Alireza-Golipoor

نصرالله لشنی روانه زندان اوین شد

حسین مرادی
 به نقل از ملی – مذهبی، وی امروز ۴ خرداد ۹۵ به همراه همسرش به دایره اجرای احکام زندان اوین مراجعه کرده و سپس بازداشت و به قرنطینه این زندان منتقل شده‌است. لشنی پیشتر در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۲ بازداشت شده بود، بعد از دو ماه انفرادی و اتمام بازجویی، با قرار وثیقه آزاد شد.قاضی صلواتی وی را به جرم اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور وتبلیغ علیه نظام به شش سال حبس و دو سال محرومیت از فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی محکوم کرد. حکم لشنی در دادگاه تجدیدنظر توسط قاضی زرگر نیز تایید شد.کل زمان دادگاه لشنی بیشتر از ده دقیقه طول نکشید.
nasrollah laashi

۱۳۹۵ خرداد ۳, دوشنبه

بازداشت و بلاتکلیفی سهیلا کارگر در قزوین

حسین مرادی
سهیلا کارگر شهروند قزوینی، روز یک‌شنبه ۲۶ اردیبهشت‌ماه سال جاری با خشونت ماموران امنیتی در منزل مسکونی‌اش بازداشت شد.یک منبع نزدیک به خانواده کارگر با تایید این خبر در گفتگو با گزارشگر هرانا گفت: “ساعت ۱۰ صبح روز یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ماموران امنیتی که خود را مامور اداره برق معرفی کرده بودند وارد خانه خانم سهیلا کارگر شده و بدون ارائه هیچ حکم و اتهامی با خشونت وی را بازداشت کردند. خشونت زمان بازداشت دراین حد بوده که وقتی خانم کارگر روی زمین افتاده بوده مامور مرد همراه آنان پایش را روی گردن وی گذاشته و به او دستبند زده است. حتی یکی از همسایه‌ها ماموری را دیده است که از دیوار خانه بالا می‌رفته و به شوهر خانم کارگر اطلاع داده است.”این منبع مطلع در ادامه خاطرنشان کرد: “با مراجعه و پیگیری، خانواده خانم کارگر متوجه می‌شوند مسئول رسیدگی پرونده قاضی بغدادی در شعبه ۳ دادسرای قزوین است. گویا خانم کارگر که کبودی خشونت زمان بازداشت در صورتش پیدا بوده از ماموران در این شعبه شکایتی هم ثبت یا اعلام کرده. بعد از چهار روز بی خبری و با اصرار و اظهار نگرانی خانواده، آقای بغدادی به خانواده وی اعلام می‌کند شب همان روز دستگیری به زندان اوین منتقل شده با اینحال از اتهامات وارده اطلاعی ندارد و پرونده نیابتا در زندان اوین است و خانم کارگر هم تحت بازجویی است.”
وی همچنین افزود: “عصر همان روز گویا با سفارش قاضی بغدادی خانم کارگر با خانواده‌اش تماس گرفته و گفته است حالش خوب است و بازجوها محترمانه با او برخورد کرده اند و در سلول انفرادی نگهداری می‌شود.”
منبع نزدیک به خانواده کارگر در پاسخ به این سئوال که فعالیت‌های خانم کارگر چه بوده و دلایل احتمالی بازداشت چه می‌تواند باشد، تاکید کرد: “خانم کارگر چون کاندیدای مجلس شده بود فعالیتی خارج از چارچوب قوانین جمهوری اسلامی نداشته، محور فعالیت‌هایش با شعار گفتمان سوم در راستای حقوق اقوام، هویت طلبی و حقوق زنان است. با اینکه صلاحیتش رد شده بود با اینحال به شکل قانونی به این رد صلاحیت اعتراض کرده بود، دلیلی برای بازداشتش وجود نداشته است.”
این منبع در پایان تصریح کرد: “پس از آن تماس هنوز هیچ خبری یا ملاقاتی نبوده و خانواده خانم کارگر در تلاش هستند تا ملاقات حضوری بگیرند. ایشان دارای دختری ۵ ساله ای است که بسیار به مادرش وابسته است. بخت یار خانواده بوده که هنگام بازداشت این کودک در خانه پدربزرگش بوده و تاکنون نتوانسته اند بازداشت مادرش را به او توضیح بدهند.”
soheila-kargar

بازگشت جعفر عظیم زاده از بیمارستان به زندان

حسین مرادی
جعفرعظیم زاده شب گذشته اول خرداد ماه با محافظت سه مامور زندان، در پی تشدید وخامت حالش بویژه بابت نارسایی شدید کلیه از طرف زندان اوین، ابتدا به بیمارستان طالقانی وسپس بعلت نداشتن بخش ارولوژی در آن بیمارستان، ،پس از دوساعت بلا تکلیفی، به بیمارستان شهدای تجریش انتقال یافت.
در اورژانس بیمارستان شهدای تجریش جهت بستری نمودن وی، دستور تزریق سرم رادادند که با مخالفت جعفرعظیم زاده روبرو گردید. لذا مسئول وقت اورژانس بعد از ممانعت از تزریق سرم از سمت جعفر عظیم زاده گفت، بدون وصل سرم مراحل پذیرش و دادن تخت برای بستری انجام نخواهد شد.
بعد ازممانعت جعفرعظیم زاده از تزریق سرم، وی را بدون هیچگونه درمانی، ساعت ۴ صبح دوم خرداد ماه مجددآ به بند هشت زندان اوین بازگرداندند.
جعفر عظیم‌زاده، دبیر هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران، در اسفندماه سال ۹۳ از سوی دادگاه انقلاب به شش سال حبس و دو سال محرومیت از «فعالیت در فضای مجازی و رسانه‌ها و مطبوعات» محکوم شد.
این فعال کارگری که از هماهنگ کنندگان طومار چهل هزار نفری کارگران برای افزایش حداقل مزد بوده، به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور، اخلال در نظم عمومی و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمعا به شش سال حبس محکوم شده است.
صلواتی، قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، در این حکم مجازات های این فعال کارگری را تجمیع نکرده است.
از جمله مصادیق اتهامات عظیم‌زاده، تشکیل اتحادیه آزاد کارگران ایران، تشکیل اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار، همکاری با کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری، شرکت در تجمع روز جهانی کارگر پارک لاله در سال ٨٨، هدایت کارگران در اعتراضات سال ٨۴، اقدام به تشکیل و برنامه ریزی و مدیریت تجمعات کارگری در زمان دولت جدید و تهدید به تجمع و اعتصاب در اسفند ماه سال ۹۲ بوده است.
عظیم‌زاده همچنین به علت جمع آوری طومار اعتراضی چهل هزار نفری کارگران و تجمعات در مقابل مجلس و وزارت کار و هدایت و اجرای این تجمعات، اعتراض به مزد مصوب، شکایت از سعید مرتضوی به عنوان نماینده هزار کارگر، اعتراض به ایجاد تغییرات ضدکارگری در قانون کار، نشست و ملاقات با دیگر تشکل های مستقل کارگری از قبیل سندیکای کارگران شرکت واحد تهران، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، کمیته هماهنگی، کمیته پیگیری و مصاحبه با برخی رسانه‌های برون مرزی محکوم شده است.
جعفر عظیم زاده، در آستانه روز جهانی کارگر سال ۹۳‌ از سوی ماموران امنیتی در تهران بازداشت و پس از ۴۶ روز با قید وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
وی در تاریخ ۱۷ آبان‌ماه سال ۹۴ بر اساس ابلاغیه شعبه اول اجرای احکام کیفری دادسرای ناحیه ۳۳ اوین، برای تحمل شش سال زندان خود را به دادسرای مستقر در زندان اوین معرفی و به بند هشت این زندان منتقل شد.
jafar azimzadeh

۱۳۹۵ خرداد ۱, شنبه

حمزه حسین زاده؛ یک سال و شش ماه بی خبری پس از بازداشت

حسین مرادی
حمزه حسین زاده (عساکره) نوجوان عرب اهل شهرک طالقانى (منطقه کوره) ماهشهر در تاریخ ۲۹ بهمن‌ماه ۱۳۹۳ توسط نیروهای اداره اطلاعات بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون خانواده او موفق نشده‌اند هیچ‌گونه اطلاعی از وضعیت او به دست بیاورند. “حمزه حسین زاده در حین بازداشت ۱۵ ساله داشته و با گذشت یک سال ونیم از بازداشت او تاکنون این خانواده موفق به ملاقات فرزندشان نشده‌اند.”وی همچنین در ادامه افزود: “على رغم این‌که اداره اطلاعات در ابتدا تماس گرفته و به خانواده حسین زاده گفته‌بود دنبال فرزندتان نگردید، اما اکنون از دستگیرى این جوان اظهار بى اطلاعى مى کنند.”از دلایل و چرایی این بازداشت اطلاعی در دست نیست.
Hamzeh Hosseinzadeh Asakereh

انتقال بهنام ابراهیم زاده به بیمارستان و بازگشت به زندان

حسین مرادی
بهنام ابراهیم‌زاده فعال کارگری زندانی در زندان رجایی‌شهر کرج که از بیماری‌های دیسک کمر، آرتروز و مشکلات کلیه رنج می برد، چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت‌ماه به بیمارستان امام خمینی منتقل شد و روز بعد به زندان بازگردانده شد.
یک منبع نزدیک به این فعال کارگری زندانی با اعلام این خبر به گزارشگر هرانا گفت: “مشکل اصلی آقای ابراهیم‌زاده از بابت کلیه است اما ایشان برای درمان دیسک کمر به بیمارستان امام خمینی اعزام شد و پس از معاینه مقداری دارو برایش تجویز کرده‌اند.”
این منبع همچنین افزود: “آقای ابراهیم‌زاده قرار است هفته بعد نیز به همین بیمارستان جهت ادامه روند درمان اعزام شود.”
شایان ذکر است هرانا پیش‌تر گزارش کرده بود بهنام (اسعد) ابراهیم‌زاده، کارگر محبوس در زندان رجایی شهر کرج در تاریخ ۲۰ اردیبهشت‌ماه سال جاری پس از تنش در بند ۱۰ زندان رجایی‌شهر بصورت تنبیهی به بند ۲ دارالقران این زندان تبعید شد.
بهنام ابراهیم زاده فعال کارگری متولد ۱۳۵۶ اولین بار سال ۱۳۸۷ به اتهام شعارنویسی و فعالیت تبلیغی در شهر اشنویه بازداشت شد.
آقای ابراهیم زاده دومین بار یازدهم اردیبهشت ۱۳۸۸ و همزمان با روز جهانی کارگر، همراه با جمعی از فعالان کارگری و مدنیدر پارک لاله تهران بازداشت و بعد از یک ماه به قید وثیقه آزاد شد.
این کارگر زندانی سومین بار بیست و دوم خردادماه ۱۳۸۹ بازداشت شد. او پس از بازداشت مدت ۴ ماه در سلول های انفرادی زندان اوین تحت فشار و بازجویی بود و پس از ان به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی در دادگاهی کوتاه و بدون حضور وکیل، بهنام ابراهیم زاده را به بیست سال حبس تعزیری محکوم کرد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ۵ سال کاهش یافت.
بهنام ابراهیم زاده در جریان حمله ی گارد زندان اوین به بند ۳۵۰ موسوم به “پنجشنبه سیاه” مورد ضرب و شتم واقع شد و برای ۱۵ روز نیز به انفرادی های بند ۲۴۰ منتقل شد.
این فعال کارگری در اردیبهشت ماه سال۹۳ به سلول های انفرادی بند ۲۰۹ منتقل شد و پس از مدتی به طور غیرقانونی به زندان رجایی شهر کرج تبعید شد.
آقای ابراهیم زاده در زندان رجایی شهر نیز بارها مورد آزار و اذیت قرار گرفت و از بندی به بند دیگر منتقل و نهایتا روز گذشته از بند ۱۰ این زندان به بند ۲ فرستاده شد.
 دهم مرداد سال گذشته، دادگاه تجدید نظر استان تهران، بهنام ابراهیم زاده را به ۷ سال و ۱۰ ماه و ۱۵ روز حبس تعزیری و چهارصدوپنجاه هزار تومان جریمه محکوم کرد. اتهام او “اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت داخلی و خارجی” و فعالیت تبلیغی علیه نظام درج شده است. حکم دادگاه نخست نه سال و نیم زندان بود.
او در زمان متهم شدن و صدور حکم برای گذراندن حبس پنج ساله اش در زندان اوین بود.
علاوه بر آن اتهام “فک قرار بازداشت” و “استفاده از تجهیزات ماهواره و پاسور” نیز بخشی از اتهامات این کارگر زندانی بود. همه‌ی این اتهامات در زمانی وارد شده است که او در زندان به سر می برد.
Behnam-V-tecken